فقط حیدر امیرالمومنین است

        

فصل هفتم : از روزهاى نبرد 
در جهت هدف  
ما در ميدانهاى نبرد كه همراه رسول خدا(ص ) بوديم ، بسا اتفاق مى افتاد كه پدران ، پسران ، برادران و عموهاى خود را مى كشتيم . و اين خويشاوندكشى ، نه تنها بر ذايقه ما تلخ نمى آمد، بلكه بر ايمانمان هم افزود، چه اينكه در راه حق و راستى ، پابرجا بوديم و در سختيها، شكيبا و در جهاد با دشمن كوشا.
گاه مردى از ما با مردى از سپاه خصم ، گلاويز مى شدند. و چون دو گاو نر، بر هم مى جستند و هر يك مى خواست جام مرگ را به حريف خود بجشاند و از شربت آن سيرابش سازد. گاه فتح و غلبه از آن ما بود و گاهى هم دشمن به پيروزى مى رسيد.
خداوند هم ، چون صداقت و راستى را در ما مشاهده كرد، دشمن ما را خوار و زبون ساخت و نصرت و پيروزى را بهره ما كرد تا جايى كه شعاع تابش ‍ اسلام فراگير شد و دامنه آن در شهر و ديار گسترش يافت .
به جان خودم سوگند، اگر رفتار ما نيز همانند شما بود، امروز پرچم اسلام برافراشته ؛ و صلاى مجد و عظمت آن طنين انداز نبود ....
قال على (ع ): ... لقد كنا مع رسول الله (ص ) نقتل آبانا و ابنانا و اخواننا و اعمامنا لايزيدنا ذلك الا ايمانا و تسليما و مضيا على امض الالم و جدا على جهاد العدو و الاستقلال بمبارزه الاقران و لقد كان الرجل منا و آلاخرين عدونا بتصاولان تصاول الفحلين و نبخالسان انفسهما ايهما يسقى صاحبه كاس المنون فمره لنا من عدونا و مره لعدونا منا فلما رانا الله صدقا صبرا انزل بعدونا الكبت و انزل علينا النصر ... و لعمرى لو كنا ناتى مثل هذا الذى اتيتم ما قام الدين و لاعز الاسلام ....(279)
فداكارى 
(مسلمانان پيوسته در مكه زير آزار و شكنجه بودند. آنان از ابتداى ترين چيزها، حتى امنيت محروم بودند. پس از گذشت ساليان و پايدارى آنان ) دستور مهاجرت از مكه به رسول خدا(ص ) صادر گشت و مدتى بعد نيز مسلمانان از طرف خدا رخصت يافتند تا با مشركان به مقابله و پيكار پردازند.
(روش پيامبر خدا(ص ) در جنگها چنين بود كه ) چون نبرد سخت مى شد و ميدان رزم ، هماورد مى طلبيد، او اهل بيت و خويشان خود را جلو مى انداخت و آنها را در برابر دشمنت به صف مى كرد و ديگر ياران خود را در پناه آنان ، در برابر سوزش پيكانها و تيزى شمشيرها محافظت و حمايت مى نمود.
عبيده در جنگ بدر و حمزه در جنگ احد و جعفر و زيد در جنگ موته كشته شدند. و كسى كه اگر مى خواستم ، نامش ‍ را ذكر مى كردم ، بارها آرزومند شهادت در راه خدا بود، همچون شهادتى كه ايشان در ركاب پيامبر خدا(ص ) پذيرا گشتند و بدان نايل آمدند. اما مهلت آنان زودتر فرا رسيد و مرگ اين يكى (مقصود وجود مبارك خودشان است ) به تاءخير افتاد. خدا ايشان را غريق لطف و احسان خويش كرد و به سبب اعمال شايسته ، كه از پيش فرستادند؛ بر آنان منت نهاد.
من هرگز نشنيدم و نديدم كه در ميان ياران پيامبر كسى باشد كه خدا را در فرمانبردارى از پيامبر نيك خواهتر، و پيامبرش را در فرمانبردارى از خدا گوش به فرمانتر و در محنت و سختى به هنگام شدت و خطر، بردبارتر از كسانى باشد كه نامشان را برايت ذكر كردم ....
قال على (ع ): ... ثم امر الله تعالى رسوله بالهجره و اذن له بعد ذلك فى قتال المشركين فكان اذا احمر الباس و دعيت نزال اقام اهل بيته فاستقدموا فوقى اصحابه بهم حد الاسنه و السيوف فقتل عبيده يوم بدر و حمزه يوم احد و جعفر و زيد يوم موته و اراد من لو شئت ذكرت اسمه مثل الذى ارادوا من الشهاده مع النبى غير مره الا ان اجالهم عجلت و منيته اخرت . و الله ولى الاحسان اليهم و المنه عليهم بما قد اسلفوا من الصالحات فما سمعت باحد و لارايته هم انصح لله فى طاعه رسوله و لالطوع لنبيه فى طاعه ربه و لااصبر على اللاوا و الضرا حين الباس و مواطن المكروه مع النبى من هولا النفر الذين سميت لك ....(280)

به ادامه مطلب مراجعه کنید..............


برچسب‌ها:

[ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,

] [ ] [ محسن ]

[ ]